غمناک ترین کلبه!
غـــــــــــــــــــــــــم انگیز ترین کلبه جهان
اگر دلت گرفت... سکوت کن... این روزها هیچکس معنی دلتنگی را نمیفهمد!!! زمین به مرد بودنت نیاز داره …
من
ــیچ میدانی دوست دارم دستم را بگیری و زیرگوشم زمزمه کنی که پشت خوابهای نا آرام تو... چیزی بیش از نگرانی های زنانه نیست... دستت را بگیرم و زیرگوشت زمزمه کنم که پشت نگرانی های زنانه ی من... تڪیـﮧ گـآهَم بآش ! می آینـב ..
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز …
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ….
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت …
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش...
دلهره هایم تمامی ندارند
نفس هایم کوتاه شده اند
دست هایم میلرزند و قدم هایم کند تر
من پاهایم تحمل وزنم را ندارند من بی تابم برای گم کرده ام
نمیدانم در کدامین دیار آرامش را گم کردم
شاید آن چشم های آلوده آرامش را از من ربودند
هرچه که بود زندگی را سخت کرد
من به رهگذران جاده آرامش میگویم:
به همان لذت آرامش یک خواب لطیف سوگند
من بی خبر مانده ام از نعمت ساده ی خویش…
هرکسی رحم در اندیشه ی خود دارد
با خبر سازد مرا از گم کرده ی خود…
من باران را، گریه ی آسان را،
دست مهربان را، خوابی آرام را،
گم کرده ام …
زیــباترین عــاشــقانــه
وقــتی است که
اسمــم را با “مــیــم” به انتها می رسانی...
میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ تـو هـَم
حـِس کنـی ..
ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم
قالب رايگان وبلاگ پيچك دات نت |